چه چیز، دقیقا چه چیز، یک جامعه ماقبل مدرن (و انسانهای مومیائیاش) را از یک جامعه مدرن (وانسان های مدرن اش) جدا می کند؟ بدیهی ست بهترین معیار" گفتمان"شان است اما گفتمان هنوزخیلی کلی ست ما به معیار مشخص تری نیاز داریم. هر گفتمانی بر پایه یک تقابل بنیادین ساخته می شود و این تقابل بنیادین ، یک « تفاوت تنظیم کننده» است (چیزی شبیه آنچه کانت ایده تنظیمی می نامید). بنابراین پرسش مان را از نو طرح می کنیم. جامعه ماقبل مدرن و گفتمان مومیائی ها بر پایه چه «تفاوت بنیادین»ای برساخته شده است؟ جامعه مدرن و گفتمان اش بر چه پایه ای؟ و نسبت این دو چیست؟
اجازه بدهید از گفتمان مدرن و دموکراتیک آغاز کنیم. گفتمان مدرن (ودرنتیجه جامعه مدرن) بر پایه تفاوت «حوزه عمومی/حوزه خصوصی» برساخته شده است و هر کجا نگاه کنیم سایه این تقابل را میبینیم. اما این تقابل از آسمان نیامده است بلکه از دل سنت کنده شده و به تراز مدرن برکشیده شده است. گفتمان ماقبل مدرن مبتنی بر تقابل بنیادین »است. این تقابل آدمیان را کاست بندی می کند. کاست عوام وکاست خواص ، جامعه ماقبل مدرن را تشکیل می دهند. آن گفتاری که تقابل «خواص/عوام »بر آن سایه افکنده است گفتاری ماقبل مدرن است وگوینده اش مومیائی فرقی هم نمی کند ساکن ایران باشد یا قلب اروپا. و آن گفتاری که بر تقابل «حوزه عمومی/حوزه خصوصی»بنیاد گذاشته شده باشد گوینده اش مدرن است. اما نسبت تقابل بنیادین گفتمان مدرن و ماقبل مدرن چیست؟
در حقیقت تقابل مدرن «حوزه عمومی/حوزه خصوصی» حاصل درونیدن تقابل ماقبل مدرن «عوام/خواص» است. با درونی کردن شکاف «عوام/خواص» هر شهروندی به دوپاره تقسیم شده است: حوزه عمومی شهروند و حوزه خصوصی شهروند. حوزه عمومی حوزه آزادی نامحدود و بی مرز اندیشه و بیان است و حوزه خصوصی جایگاه مالکیت خصوصی. در حالی که در جامعه سنتی تنها "خواص" از حق و فرصت تفکر برخوردارند و در جامعه مدرن این حق مختص هیچ کاست وگروهی نیست. و همه شهروندان بنا بر اصل ،حق تفکر نامحدود دارند. جامعه مدرن بر پایه حق نامتناهی اندیشه و بیان برساخته می شود. در جهان سنتی ما با «عوام»ای طرف ایم که به واقع «اوباش»اند. برگزاری انتخابات و پدید آوردن صورت دموکراسی در جامعه ماقبل مدرن در حقیقت به راه انداختن«اوباش سالاری» ست. در جامعه سنتی خواص از غالب قوانین استثناء می شوند و برای آنها«همه چیز مجاز است»اما در جامعه مدرن این امر به حوزه خصوصی تک تک شهروندان منتقل شده است: در حوزه خصوصی همه چیز مجاز است(رورتی با عبارت ناجوری آنرا بیان کرده است: مقاصد خصوصی من به شما ربطی ندارد). به این ترتیب در جامعه مدرن عوام از بنیاد دگرگون می شوند : عوام مردم می شوند، صاحب حریم خصوصی و حق آزادی نامتناهی اندیشه. بنابراین همبسته آزادی نامتناهی اندیشه وبیان در حوزه عمومی ، حریم ومالکیت خصوصی در حوزه خصوصی ست بنابراین خواست یکی بدون دیگری بی معنی ست. این فلسفه درج حق مالکیت خصوصی در اعلامیه جهانی حقوق بشر است. حذف مالکیت خصوصی، تقابل بنیادین را برمی اندازد. بنابراین کمونیست های ارتدکس و اسلامگرایان «حقوق بشر اسلامی»به یک اندازه موجوداتی ماقبل مدرن اند و جامعه ای که تشکیل دهند ماقبل مدرن خواهد بود. مدرنیته برپایه تفکیک حوزه عمومی از حوزه خصوصی بنا می شود. جامعه امروز ما و بخش هایی از جنبش سبز (از جمله سران آن)هنوز از تقابل «عوام/خواص» کنده نشده و حق آزادی مطلق اندیشه در حوزه عمومی را به رسمیت نشناخته اند(از مقدسات سخن می گویند !؟) . بدیهی ست با سرمایه گذاری روی "عوام" آنچه بدست آید قطعا دموکراسی و جامعه مدرن نیست. برای تحقق دموکراسی، عوام را باید ریشه کن کرد. باور و عمل بر پایه دوتایی «حوزه عمومی/حوزه خصوصی» باید جای اعتقاد به دوتایی «عوام/خواص» بنشیند و«اصول موضوعه تفکر»شهروند دموکرات و مدرن باید«عقائد»عام نادان پریشان روزگار سنتی رابه تیغ نقد و ابطال بکشد .
دولت عقلانی مدرن یعنی دولتی که ۱- حوزه عمومی را از حوزه خصوصی تفکیک کند ۲- صلاحیت خود را محدود به حوزه عمومی کند ۳-در حوزه عمومی حق آزادی مطلق اندیشه و بیان شهروندان را تضمین کند. هیچ چیزدر حوزه عمومی «مقدس»نیست. دولت ماقبل مدرن بر گرده عوام سوار است ولی دولت مدرن در دست شهروندان برابر است.
دولت عقلانی مدرن بنابر ویژگی اول و سوم یک دولت لائیک است نه سکولار. یک دولت سکولار لزوما یک دولت عقلانی مدرن نیست و ممکن است حق آزادی اندیشه و بیان را به صورت ساختاری نقض کند.آیا تجربه بیش از هفتاد سال «دولت سکولار» بین دو انقلاب مشروطه و ۵۷ برای اثبات این امر کافی نیست؟ دولت لائیک نام دوم دولت عقلانی مدرن است.
No comments:
Post a Comment