Wednesday, August 11, 2010

فرمان انقلاب

من در مقاله «ولایت مشروطه: بازنگری برمبنای قانون اساسی مشروطه» تمام انصاف والبته هنر تجاهل العارف ام را فراخواندم تا یک راه حل قانونی برای معضل«عدم تطابق نظام حقوقی جمهوری اسلامی با نظام حقیقی اش » پیدا کنم . با این فرض که نهاد ولایت ادامه قانونی سلطنت مشروطه است واختیارات وتکالیف او را به ارث می برد به این چهار نتیجه رسیدم: بازنگری در قانون اساسی به منظور 1-حذف نهاد ریاست جمهوری و اعاده نهاد نخست وزیری 2-ابقای مجلس خبرگان به عنوان بخش مهمی از نهاد ولایت 3-تبدیل مجمع تشخیص مصلحت به کمیسیون تشخیص مصلحت زیر نظر مجلس 4-تقلیل شورای نگهبان قانون اساسی به شورای نگهبان شرع به عنوان ادامه فقهای متمم قانون اساسی مشروطه. راستش را بخواهید عملی کردن این چهار پیشنهاد مساوی براندازی جمهوری اسلامی ست. اگر نهاد ریاست جمهوری را حذف کنیم باید کلمه "جمهوری" را از عبارت"جمهوری اسلامی" هم حذف کرد و از طرفی مطابق قانون اساسی فعلی اصول مربوط به جمهوریت الی الابد غیر قابل تغییرند همچنانکه اصول مربوط به اسلامیت هم غیر قابل تغییر است یعنی پیشنهاد های سوم و چهارم من هم مصداق بارز براندازی ست. اساسا اصلاح این نظام مساوی براندازی ست. از یک طرف ولایت ادامه سلطنت است(مطابق قانون اساسی)و از طرفی این نهاد در همه پرسی سال 58(جمهوری اسلامی:آری یا نه؟) ساقط شده است و زمانی که یک رابطه حقوقی منحل شود بحث قائم مقامی هم خودبه خود منتفی ست. ولی فقیه نمی تواند قائم مقام پادشاه مشروطه باشد اما چرا عملا هست؟
هر انقلابی یک فرمان ساده و همه فهم دارد که می توان آنرا قانون اساسی غیر مکتوب نامید. قانون اساسی مابعد انقلاب باید تحقق این قانون اساسی غیر مکتوب باشد. یک انقلاب موفق بر این اساس ارزیابی می شود. مثلا فرمان انقلاب مشروطه این بود: پادشاهی مطلقه باید مشروطه شود. قانون اساسی مشروطه تحقق این فرمان ساده بود. هر اصل از اصول قانون اساسی مشروطه که با این قانون ساده مطابق نبود می توانست بر این اساس مورد بازنگری قرار گیرد. قانون اساسی مکتوب باید مطابق قانون اساسی ساده ،عمومی و همه فهم یعنی فرمان انقلاب باشد. بر این اساس کلمه "ضد انقلاب" مفهوم می شود. این است که «مشروعه خواهان»در انقلاب مشروطه به عنوان«ضدانقلاب»محکوم می شوند. گرچه شیخ فضل الله نوری به حق محکوم به اعدام می شود اما این اعدام عملا بی فایده بود زیرا مانع از تصویب متمم (نقطه حقیقی شکست مشروطه خواهان)نشد. با این حال مشروطه تا حدودی موفق بود و هفتاد سال دوام آورد چرا که قانون اساسی مکتوب اش با قانون اساسی غیرمکتوب اش(فرمان انقلاب)تقریبا مطابق بود.حال پرسش این است که در باره انقلاب 57 چطور؟آیا انقلابی موفق بود؟
با وجود نسخ صریح نظام پادشاهی مشروطه در همه پرسی سال 58 در قانون اساسی از آن عبور نشد و به لحاظ حقوقی پابرجا ماند. دلیل آن روشن است: قانون اساسی تحقق فرمان انقلاب اسلامی 57 بود یعنی این فرمان: «شاه باید برود و خمینی به جایش بنشیند ».بنابراین اصلا عجیب نیست که همراه داشتن عکس خمینی جرم بود آخر امام خمینی رقیب اعلاحضرت همایونی بود. همان اندازه که انقلاب مشروطه غیرشخصی و ایجابی بود انقلاب اسلامی 57 شخصی و سلبی بود. انقلاب اسلامی انقلاب نفرت بود: نفرت از محمد رضا( تا شاه کفن نشود این وطن وطن نشود). حتی آنجا که انقلابیون شعار می دادند«ما میگیم شاه نمی خوایم نخست وزیر عوض میشه/ما میگیم خ.ر نمی خوایم پالون خ.ر عوض میشه» باز هم منظور آنها شخص شاه بود نه نهاد پادشاهی. نکته جالب توجه در جنبش سبزاین است که مردم بیشتر شعار غیرشخصی«مرگ بر اصل ولایت فقیه» سر می دادند تا «مرگ بر خامنه ای». از شعار اول اش(رای ما کو؟) حقیقت ایجابی و غیر شخصی اش هویدا بود.چرا انقلاب اسلامی 57 شخصی و سلبی بود؟به دلیل «اسلامی»بودن اش. یک انقلاب «اسلامی» نمی تواند کلی نگر و کلی گرا باشد. باید خودی و نخودی کند ،باید همه چیز را شخصی کند و از بلندنظری فاصله بگیرد.اسلام یعنی خودپرستی. فرمان انقلاب اسلامی این بود: شاه باید برود و خمینی به جایش بنشیند. آنچه بعد از انقلاب رخ داد تحقق همین فرمان بود. قانون اساسی مکتوب ،فرمان انقلاب را تحقق بخشید و کلاهبرداری بنی صدر (قالب کردن جمهوری به انقلاب ولایت فقیه)هم بی اثر شد. بنی صدر یک کلاهبردار حرفه ای نبود. یک کلاهبردار حرفه ای به قول ژیژک تمایل خود قربانی را به دوز و کلک بسیج می کند و به کار می گیرد:«راه درست کلاهبرداری آن است که چشم انداز کسب پول هنگفت به صورتی سریع و نیمه قانونی را پیش روی قربانی خود قرار دهیم،آنهم به شکلی که قربانی، تحریک شده توسط پیشنهاد ما درباره گول زدن یک شخص ثالث،متوجه حقه اصلی نشود،حقه ای که خود اورا به نادانی فریب خورده بدل خواهد ساخت...یا به زبان هگلی،تامل بیرونی شما –یعنی کلاهبردار-برقربانی ، خود از قبل نوعی تعین تاملی نهفته در ذات خود قربانی است. من[قربانی حقیقی] در "نفی"کردنم-یعنی فریب دادن قربانی ثالث ناموجود-عملا "خود را نفی می کنم"،فریب دهنده خود فریب می خورد.»آیا خلع اولین رئیس جمهور ایران در سال60هجری شمسی پیامد لو رفتن و شکست پروژه کلاهبرداری غیر حرفه ای بنی صدر نبود؟ در وجود قربانی(امام راحل) میلی به«جمهوری»نبود.امام راحل تا آخرین لحظات عمرش به "محمد رضا شاه" وفادار بود و در آخرین فرمان اش مبنی بر بازنگری این وفاداری به اوج رسید. در واقع کلاهبردار اصلی و حرفه ای "امام راحل" بود و بنی صدر قربانی حقیقی. فریب دهنده خود فریب خورد.
آیا در جنبش سبز همین وضعیت برای مهندس موسوی در مقام نماینده "خط امام" اتفاق نیفتاد؟ مهندس موسوی می خواست به عنوان یک «اصلاح طلب اصولگرا» اصلاح طلبان رادیکال(ساختارشکنان)را فریب دهد و به دامان نظام بازگرداند اما از دل حرکت اش«مرگ بر اصل ولایت فقیه»بیرون آمد و حتی خودش می گوید:"قانون اساسی وحی منزل نیست و قابل تغییر است". امروزه اگر از اجرای بدون تنازل قانون اساسی دم می زند منظورش «ولایت طلبی»نیست بلکه دوز و کلکی برای تحقق«میل به جمهوری»ست. این بارنماینده امام راحل قربانی حقیقی ست و مردم کلاهبردار حرفه ای. همانگونه که انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی موفق شدند "انقلاب سبز"هم موفق می شود. انقلاب سبز بر خلاف انقلاب اسلامی 57 غیرشخصی و ایجابی است. ما نمی خواهیم خامنه ای برود و هاشمی یا سیدحسن خمینی به جایشبرتخت بنشینند بلکه می گوییم:«مرگ بر اصل ولایت فقیه». ولایت بازمانده سلطنت است و باید ازمیان برداشته شود. انقلاب سبزکه با اعتراض به نتایج انتخابات "ریاست جمهوری" شروع شد انقلابی برای تحقق یک جمهوری تمام عیار است و ازخواست" تعویض رئیس جمهور" به« انتقال تمام قدرت ولی فقیه به رئیس جمهور» فراروئیده شد.
نتایج:
1-حذف نهاد ولایت فقیه و زیر مجموعه های آن و اعطای اختیارات آن به نهاد ریاست جمهوری
2-انحلال مجلس خبرگان
3-انحلال مجمع انتصابی تشخیص مصلحت نظام
4-انحلال شورای نگهبان منتصب ولی فقیه و اعطای اختیارات آن به دادگاه قانون اساسی
...واین فهرست را پایانی نیست. به طور خلاصه فرمان انقلاب سبز این است:«یک جمهوری تمام عیار باید شکل بگیرد».از بن بست جمهوری اسلامی بیرون بزنید. این حکومت "منطقا" اصلاح پذیر نیست. آیا منطقی است که خود ولی فقیه دستور بازنگری در قانون اساسی برای انحلال نهاد ولایت فقیه با تمام زیرمجموعه هایش را صادر کند؟البته غیر ممکن نیست که آقای خامنه ای از ولایت بازگردد و به راه جمهوری درآید اما ما به انتظار معجزه نمی نشینیم

No comments:

Post a Comment

http://www.balatarin.com/users/marcos/links/submitted