این مقاله بحث قبلی(دوره بندی سی سال بعد از انقلاب) را از یک زاویه دیگر بررسی می کند: عروسک و کوتوله. تاریخ ما از زمان مشروطه تا این لحظه تاریخ غلبه پارادایم «عروسک و کوتوله» بر سیاست بوده است چه در جریان مشروطه که روشنفکران غرب رفته عروسک گردان نمایش بودند و چه در جریان کودتای سید ضیاء طباطبائی علیه سلطنت قجری به قصد تاسیس جمهوری و چه در جریان ملی شدن صنعت نفت.
ادامه دوره بندی سی سال پس از انقلاب
نمیتوان سالهای پس از انقلاب را تحلیل کرد مگر اینکه خمینی را بشناسیم.«این انقلاب بینام خمینی در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست»(سید علی خامنهای). خمینی که بود؟ خمینی فاشیست نبود (گو اینکه جلاد بود)، خمینی جادوگر نبود نه هیچ نسبت ناروای دیگر. خمینی یک «عروسک» بود. تنها بر این مبنا میتوان خمینی را شناخت یعنی "خمینی پاریس" و "خمینی تهران" را از هم تمیز داد و.... اگر خمینی یک عروسک است پس عروسک گردانان اوچه کسانی بودند؟ یکی از عروسک گردانان مهم «خمینی پاریس» ابوالحسن بنی صدر بود. بنی صدر، خمینی سلطنتطلب را جمهوریخواه کرد. گرچه «وابستگی» آشکار دستگاه سلطنت به آمریکا اجازه تحقق «آزادی نا وابسته» را نمیداد و "آزادی مستقل" جز با حاکمیت متشکل مردم یعنی"جمهوری" قابل تحقق نبود اما اعتماد کردن به یک "مرجع تقلید تقلبی" (۱) اشتباه بود حتی اگر اشتباهی جمعی باشد. شاید نتیجه جبر وضعیت و نادانی عمومی ملت ما بود نادانیای که هنوز هم ادامه دارد. ما در عصر جاهلیت و حکومت جاهلها(یا به بیان مدرن تر لومپن ها)به سر میبریم.
با پیروزی انقلاب همگانی۵۷ و استقرار خمینی در جماران و جمع شدن جمع علما، بر اثر نشئه این پیروزی وسوسه و خیالبافی فقهای اطراف خمینی آغاز شد. نظریه ولایت فقیه که تا آن موقع از طرف کسی جدی گرفته نمی شد به پیش نویس قانون اساسی اضافه میشود (درست مثل متمم قانون اساسی مشروطه). بین خمینی و بنی صدر فاصله میافتد و در این میان "هاشمی رفسنجانی" نقش عروسک گردان را به عهده میگیرد. هاشمی باهوش است ولی این استعداد مطلق، بدون زد وبند با خارج به جایی نمیرسید. کودتای خرداد ۶۰ پایان یک دوره و آغاز سلطنت مشروطه فقیه است که به دلیل نوپایی باید تقویت شود. هاشمی برای "عبور از بحران" و تقویت نظام جدید پروژه تعیین "قائم مقام رهبری" را پی میگیرد اما "فقیه عالیقدر" چندان دلچسب هاشمی نیست و به زودی به این نتیجه میرسد که باید عزل شود اما در این میان مشکلی هست: قید "مرجعیت" برای عروسک مورد نظرهاشمی دست و پاگیر است.طرح عزل شیخ "ساده لوح"! و حذف قید مرجعیت و مهمتر از آن نهادینه کردن نقش خودش در مرکز نظام در قالب"مصلحت"نظام را به «عروسک قرن» تحمیل میکند و فرمان بازنگری صادر میشود. هاشمی حتی تلاش می کند مدت رهبری را ده ساله کند تا عروسک گردان دائمی جمهوری اسلامی باشد اما نمیشود.
او از یک "غیر فقیه" یک ولی فقیه میسازد اما انتخاب خاتمی و بحث های سیاسی پس از آن "مطلقه به معنای مطلق از عناوین اولیه فقهی به مقتضای مصلحت" به "مطلقه به معنای سلطنت مطلقه" تغییر معنا میدهد. با وسوسه "مقام معظم رهبری" توسط فرماندهان جاه طلب سپاه این خوانش تازه از قانون اساسی جای خوانش سابق را میگیرد و با سرکوب قیام ۱۸ تیر رسمیت مییابد. از آن به بعد "چفیه"جزء ثابت لباس رسمی عروسک ما میشود. رقابت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و فرماندهان سپاه ادامه مییابد و تا این لحظه "دوستی دیرینه" و جرائم مشترک سالهای اول انقلاب، نتوانسته نقش عروسک گردانی را از دست فرماندهان جاه طلب سپاه بگیرد و به هاشمی بازگرداند. این است که هاشمی دنبال عروسک دیگری می گردد. در انتخابات ۲۲ خرداد "دوستی دیرینه" هم پایان می یابد و تنها "تبهکاری های مشترک گذشته" با مقام معظم رهبری باعث تداوم "حضور صوری" هاشمی میشود. گر چه این ستیز خانوادگی، ستیز مردم با "خانواده کودتا" را آلوده کرد اما ماهیت نظامی عروسک گردانان تازه، اجازه بازگشت به سلطنت مطلقه فقیه یا سلطنت مشروطه فقیه (یا به قول مهندس موسوی «بازگشت به قانون اساسی»!؟ آیا موسوی هم سلطنتطلب است؟ هیس!!!«جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد» وگرنه میفرستمت گور دسته جمعی خاوران) را نمیدهد و ما ماندهایم و یک دیکتاتوری نظامی عریان، یک مجلس عروسکی، قوه قضائیه عروسکی، شورای نگهبان عروسکی و رئیس جمهور عروسکی. دیگر نیازی هم به مجمع تشخیص مصلحت سپاه نیست اما آنچه نمی گذارد جلسات تشخیص مصلحت در زندان اوین یا بهشت زهرا برگذار شود همانا "جنایت مشترک" خانواده کودتا درخرداد ۶۰ و خاوران۶۷ است.
(۱)درست مثل خلف صالح اش که یک شبه مرجع تقلید شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت/ به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
No comments:
Post a Comment