این دولت و نظام به پایان راه اش رسیده است. روز به روز هم بر هرج و مرج افزوده می شود. این دولت دیگر «دولت مستقر»هم نیست. این «مجموعه مسلح» بیشتر شبیه "طالبان پاکستان" است تا یک دولت مستقر و "مغز اطلاعاتی" اش هم از طریق شهرام امیری به چنگ امریکا افتاده است. این مجموعه بی مغز شایسته نام دولت نیست و نام دولت را هم تا چند ماه دیگر بیشتر یدک نمی کشد. اما آیا تا آن زمان هم باید منتظر نتیجه این مسابقه گاوبازی بنشینیم نتیجه ای که چیزی جز پایان ایران نیست؟
بیانیه شماره ۱۸ مهندس موسوی به عنوان منشور جنبش سبز مورد توافق قرار نگرفت. ایراداتی به این بیانیه وارد شد و این ایرادات همه به یک نکته برمی گردد: قانون اساسی جمهوری اسلامی. این قانون اساسی دیگر اعتبار ندارد. ولی اشتباه نکنید این قانون اساسی از اول هم اعتبار نداشت.
استراتژی«اجرای کامل و بدون تنازل آن» تنها این بطلان و بیاعتباری درونی را عریان کرد. قانون اساسی جمهوری اسلامی از «بطلان متقابل»اصولش رنج میبرد. فصل حقوق ملت، ولایت فقیه را ضایع و بیاعتبار میکند و ولایت فقیه حقوق ملت را باطل. این قانون! اساسی «در خود» باطل بود. اتفاقی که امروز در جنبش سبز افتاد تنها «برای خود» شدن این «بطلان در خود» بود. این قانون اساسی «خودبرانداز»بود. قانون اساسی مشروطه هم خودبرانداز بود. در واقع با ضمیمه شدن آن «متمم مبطل» به قانون اساسی، قانون اساسی مشروطه در خود باطل شد. استبداد صغیر تنها «در خود» را«برای خود» کرد و نباید شکست مشروطه را به گردن آن شاه بیگناه انداخت. امروز هم شکست های متوالی ما تقصیر ناصرالدین شاه زمان نیست. ما خود مقصریم، سید علی بیگناه است.
بنابراین مهندس موسوی بهتر است به عنوان رئیس جمهور منتخب (نه هیچ عنوان دیگری)، قانون اساسی آن جمهوریای را که ما میخواهیم ایشان رئیس جمهورش باشد بنویسد. رئیس جمهورموسوی باید دولت تشکیل دهد(دولت، نه قوه مجریه) و دولت جدید، قانون اساسی جدید میخواهد. مهندس موسوی باید قانون اساسی دولت«جمهوری دموکراتیک ایران»را تدوین کند و در ادامه به عنوان رئیس جمهور منتخب آن ایفای نقش کند. ممکن است این پرسش پیش بیاید که پارلمان و بقیه نهادها چه میشود؟
پاسخ روشن است. ما در وضعیت اضطراری به سر می بریم و در وضعیت اضطراری با خود مردم کار را به پیش میبریم نه نمایندگانشان. مهمتر از همه اینکه مهندس موسوی «نخست وزیر جنگ»است و به دلیل تجربیات اش قابل اعتماد است.
این دولت و نظام به پایان راه اش رسیده است. روز به روز هم بر هرج و مرج افزوده میشود. این دولت دیگر «دولت مستقر»هم نیست. این «مجموعه مسلح» بیشتر شبیه "طالبان پاکستان" است تا یک دولت مستقر و "مغز اطلاعاتی" اش هم از طریق شهرام امیری به چنگ امریکا افتاده است. این مجموعه بیمغز شایسته نام دولت نیست و نام دولت را هم تا چند ماه دیگر بیشتر یدک نمیکشد. اما آیا تا آن زمان هم باید منتظر نتیجه این مسابقه گاوبازی بنشینیم؟ نتیجهای که چیزی جز پایان ایران نیست؟ این تعلل در تصمیم، قابل قبول نیست. ما امروز نیاز به تصمیم داریم.
آقایان کروبی و موسوی! آیا این مسئولیت خطیر را میپذیرید و نسخه نجات ایران را امضاء میکنید یا هنوز میخواهید این نظام خودبرانداز را نجات دهید؟ مردم شما را انتخاب کردند آیا شما هم مردم را انتخاب میکنید؟
همین قدر که شما داریدبه موسوی ایراد تاکتیکی میگیرد یعنی که ایشون موفق عمل کرده. خواسته حد اقلی یعنی همین. یعنی خواسته کسی صد در صد برآورده نمیشه، اما سر کسی هم بی کلاه نمیمونه.
ReplyDeleteدر ثانی، اسه اسه. موسوی بیاد قانون اساسی بنویسه که چی بشه؟ این کار مجلس میخواد! چرا باس موسوی کاری کنه که نشانه ی بی مغزی و دیکتاتور مسلکیه؟
همین منشور سبز مگه کلیات یک قانون اساسی نیست؟ ما هم کلیات قانون اساسی را می خواهیم درست بنویسد
ReplyDeleteآقای مهندس موسوی میخواهد آب رفته را به جوی باز گرداند . ایشان میخواهند رییس جمهور شوند و زیر نظر آقای خامنه ای انجام وظیفه کند و خدمت صادقانه به اسلام و آخوند ها کند همانطور که زمان آقای خمینی کرد . آیا در آن ٨ سالیکه نخست وزیر بود به آقای خمینی در سرکوب مردم و جنایات و کشت و کشتار کمک نکرد؟ همین را آقای مصداقی و آقای مهندس طبرزدی در مقالات خود نوشته اند ولی ایشان توجهی به افرادی که میخواهند دین از سیاست جدا باشد ندارند.
ReplyDeleteبه نظر من دوهزاری ایشان دیر میافتد و بعضی موقع ها اصلآ نمیافتد چرا ؟ در حادثه اخیر که در سیستان و بلوچستان افتاد بعد از اینکه آمریکا و اروپا و خیلی ها آنرا محکوم کردندو به مردم سیستان و بلوچستان تسلیت گفتند ، آقا مهندس تازه دوهزاریش افتاده که باید تسلیت بگوید. در سال ٥٧ همینکه آقای خمینی آمد و شروع به آدم کشی و دروغ و اینها کرد خیلی از مردم تحصیل کرده بلافاصله دوهزاریشان افتاد که ای بابا این آقا دروغگو و عهد شکن و سر مردم کلاه گذاشته و بلافاصله شروع به انتقاد و مخالفت کردند و نمونه اش هم آنهایی بودند که در زندانها کشته شدند و یا وطن خودرا ترک کردند ولی آقای موسوی هنوز هم دوهزاریشان نافتاده که خمینی یک دروغگوی عوامفریبی و....... بیش نبود . و ایشان میخواهند به زمان منور خمینی برگردند و هر چقدر هم سؤال میکنند که آقای مهندس موسوی در زمان آقای خمینی چه نوری بود بفرمایید بگویید تا ما هم با شما همراه شویم و به آن زمان برگردیم که ایشان جواب نمیدهد و خود را به نشنیدن میزند و پشیزی به مردم که اینگونه سؤالات منطقی میکنند نمیدهد . با اینکه سکولار ها در ایران رادیو و تلویزیون دستشان نیست و نمیتوانند نظر خودشان را بطور واضح به عموم مردم ایران برسانند با اینحال به نظر من خیلی هستند و این آقای مهندس موسوی هنوز (نه به باغ نه به دار ) جواب افرادی مثل من را نمیدهد وای به حال اینکه ایشان رییس جمهور شود و یک عده آدم کش دور خود جمع کند. به عقیده من امکان ندارد ایشان به دموکراسی کمک کند که هیچ افرادی مثل ما را که از سکولاریسم دفاع میکنیم از دم تیخ خواهد گذراند .
همین ایراد را که شما از قانون اساسی گرفته اید آقای آیت الله شریعتمداری در سال ٥٨ گرفتند که این قانون اساس در یکجا گفته که مردم حاکم است و در جای دیگر گفته ولی فقیه حاکم است . ایراد ایشان این بود که بلااخره مردم حاکم است و یا رهبر ؟ کدام؟ داستان خلق مسلمان در تبریز که خیلی ها کشته و به زندان افتادند. به اعتقاد بنده کسی که این قانون اساسی موجود را قبول دارد به درد ما نمیخورد و نباید این چنین آدم ها را به عنوان رهبر جنبش انتخاب کنیم و باید شدیدآ جلو این کار را بگیریم در اینکه مردم ایران پیروز خواهند شد شکی نیست ولی ما نباید سنگ اول بنا را کج بگذاریم . درود فراوان بر شما