سکولاریزم در ایران به گونه مشکوکی ترجمه شده است: جدایی دین از سیاست. سکولاریزم در ایران تفرقه جویانه ترجمه شده است و بوی استعمار از آن استشمام میشود. میتوان سکولاریزم را با در نظر گرفتن تمام سطوح معناییاش(عصری، فلسفی و سیاسی) اینگونه ترجمه کرد: استقلال نهادهای دین و دولت نسبت به هم.
هر نهادی منطق درونمان خودش را دارد بنابراین باید مستقل از بقیه نهادها باشد. این معنای عصری، فلسفی و سیاسی سکولاریزم است. بیان مهندس موسوی به مراتب رادیکالتر از سکولاریزم سیاسی و عینی کدیور و سروش است و به معنای معمول سکولاریزم دردنیا نزدیکتر است. البته موسوی به«استقلال نهاد دولت از نهاد دین» اشاره نمیکند و این ضعف بیان ایشان است. اینجاست که رد صریح سکولاریزم توسط گروه سیاسی سایت ایشان مشکوک میشود. آیا ایشان معنای سکولاریزم را درک نمیکند یا این تناقض فقط یک ژست سیاسی ست که باید از کنارش با نظر پاک خطاپوش گذشت؟
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوش اش باد
برای ما که ریاکاری حافظ را پشت سر گذاشتهایم چنین نگاهی حرام و ممنوع است. نکته دوم«عقلانیت توحیدی»ست. توحید را در قیاس با «وحدت وجود»انزواجویانه عرفانی میتوان«وحدت وجود»اجتماعی نامید. توحید از یک «خدای منتشر» در اجتماع سخن میگوید که بر خلاف «خدای متمرکز» بر مردم نیست بلکه در مردم است. خدای متمرکز دیالکتیک، «خدایگان و عبد» را به راه میاندازد و از آدمیان «عبدالله» میساز اما خدای منتشر یا به عبارتی«خدای مشترک»* ضد دیالکتیک است و از آدمیان «خلیل الله» میسازد دوستان و همکاران خدا.
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد
به هیچ وجه نباید از این کمونیسم الهی ترسید. منطق خدای متمرکز، منطق عبودیت و بردگی است و منطق خدای منتشر دوستی و آزادی. خدای متمرکز، تفرقه جو است و خدای منتشر خواهان همبستگی. سکولاریزم استعماری ضد همبستگی و تفرقه جوست و بیشتر با آن خدای متمرکز و وحدت وجود عرفانی سازگار است تا وحدت وجود اجتماعی اما سکولاریزم استقلال طلب، جفت خدای منتشر و توحید است. پر واضح است که عقلانیت معطوف به جفت «سکولاریزم جدایی طلب و خدای متمرکز»عقلانیتی تفرقه جو و مشرکانه است اما عقلانیت معطوف به جفت «سکولاریزم استقلال طلب و خدای منتشر» عقلانیتی همبستگی خواه و توحیدی است. توحید در واژه «عقلانیت توحیدی» گرچه برای مومنین معنای مازاد دینی دارد اما برای ما لائیکها معنایی بیش از همبستگی ندارد. بنابراین« معنای مشترک» توحید همان«همبستگی» است.
اکنون پرسشی که مطرح میشود این است که آیا خدای منتشر با سکولاریزم در تضاد نیست؟ آیا ازدواج این دو ازدواجی بی دردسر است؟ بدون شک اگر خدای منتشر از حدود جامعه مدنی خارج شود و وارد عرصه دولت و بقیه نهادها شود منطق سکولاریزم را نقض کرده است اما آیا اساسا تفاوت خدای منتشر و خدای متمرکز همین نیست که جایگاه اجتماعی ظهور خدای متمرکز «دولت»است و جایگاه اجتماعی ظهور خدای منتشر«جامعه مدنی»؟ آن خدایی که در دولت خود را به ظهور برساند دیگر خدای منتشر نیست. پس بدون «نفی خدای متمرکز» یعنی لائیسیته، سکولاریزم استقلال طلب بی معنی است. شاید دلیل پرخاشگری امروزی سکولاریزم در کشوری مثل فرانسه همین امر باشد. پس بدون این لائیسیته، عقلانیت توحیدی هم اسم با مسمایی نیست. یک سکولاریزم بیریشه چگونه میتواند در میان مردم که لائیکاند ریشه بدواند؟ مردم به طور غریزی به این خدای متمرکز کافرند.
آخرین سخن در این باب ضدیت توحید با ولایت فقیه است نکته ای به غایت مهم که در بیانیه موسوی صریحا عنوان شد ولی از چشم همگان مخفی ماند. آیا بسامد واژه"توحید" در بیانیه شماره ۱۸ مهندس موسوی اشاره به سخن مرحوم منتظری نیست که می گفت «ولایت فقیه شرک است»؟ به گمانم اکنون روشن شده باشد که معنای «خرد جمعی توحیدی» چیست؟ نباید بگذاریم این اسلاموفوبیا** که در میان ما شایع شده است خردمان را زایل کند؟
commom god*
**ترس از اسلام و هر واژه اسلامی
No comments:
Post a Comment