Saturday, July 17, 2010

«جنبش دانشجویی» رهبر جنبش سبز است

مدل من برای رهبری جنبش سبز نه مدل لنینی«حزب پیشرو» نه مدل «هرمی» رهبر کاریزماتیک بلکه مدل «جنبش پیشرو،جنبش پیرو» است...


در نیست
راه نیست
شب نیست
ماه نیست


نه روز و
نه آفتاب،
ما
بیرونِ زمان
ایستاده‌ایم
با دشنه‌ی تلخی
در گُرده‌هایِمان.


هیچ‌کس
با هیچ‌کس
سخن نمی‌گوید
که خاموشی
به هزار زبان
در سخن است



در مردگانِ خویش
نظر می‌بندیم
با طرحِ خنده‌یی،
و نوبتِ خود را انتظار می‌کشیم
بی‌هیچ
خنده‌یی!


از زمان تشکیل جبهه ملی دوم و نهضت آزادی در سال ۱۳۳۹ و ۱۳۴۲ تا این لحظه تاریخی که در آن قرار داریم اگر چه رهبری نمادین حرکت های اجتماعی را افراد سرشناسی مثل «بازرگان،خمینی»،«بنی صدر،رجوی»،«حجاریان ،خاتمی»و« کروبی ، موسوی» به عهده داشته‌اند اما «رهبری واقعی» این حرکت ها به عهده «جنبش دانشجویی» بوده است. از دل این جنبش دانشجویی اولین تشکل جدی ای که بیرون می‌آید سازمان مجاهدین خلق است سازمانی که در سال ۱۳۵۰ سرانش دستگیر واعدام شدند و در سال ۵۴ دچار جهش( تغییر ایدئولوژی) می‌شود ولی با بازگشت «برادر مسعود» از زندان و«ارتجاع» به ماقبل جهش ایدئولوژیک، سازمان مجاهدین رجوی«درخود» می‌میرد. کدام آزادیخواه شریفی است که به محمد حنیف نژاد، سعید محسن وعلی‌اصغر بدیع‌زادگان عشق نورزد؟ مجموعه شعر «ابراهیم در آتش»احمد شاملو(شعر آغازین متن از آن مجموعه است)که با وجود الحاد صریح شاملو طنینی دینی دارد متاثر از این فضاست. اما کیست که سازمان مجاهدین را بعد از ارتجاع برادر مسعود دوست بدارد؟ «امام» نامیدن خمینی کار او بود. می‌توان بنیانگذار "خط امام " را ایشان دانست که بعد کار از دست خودش هم خارج شد. رجوی ، شاخه «قدرت طلب» مجاهدین بود. اتفاقات پس از کودتای انقلاب فرهنگی تنها«برای خود» شدن مرگی بود که در سال ۱۳۵۴ اتفاق افتاده بود.


مرگ سازمان مجاهدین اما مرگ جنبش دانشجویی نبود. نهادها می‌میرند اما جنبنش ها می‌مانند و جنبش دانشجویی دوباره در سال ۷۶ سربرآوردو تشکل تازه اش را پدیدآورد: دفتر تحکیم وحدت. این بار هم با تخریب تشکل دانشجویی (بازداشت و شکنجه و اخذ اعتراف از محسن افشار و بقیه سران تحکیم) جنبش دانشجویی و مردم را سرکوب کردند.اما دفتر تحکیم برخلاف مجاهدین تماما ویران نشد. این بود که با دوباره سربرآوردن مجدد جنبش دانشجویی در سال ۸۸ در اولین فرصت «احمد زیدآبادی»، «عبدالله مومنی» و بقیه تحکیمی ها بازداشت و محکوم به مجازات های سنگین شدند.


با بازداشت سران تشکل های دانشجویی اما جنبش دانشجویی از حرکت بازنایستاد و تا «عبور از اصل ولایت فقیه» در روز عاشورا ادامه داد. با عقب ماندن «سران جنبش سبز» و توقف آنها جنبش دانشجویی هم مثل ۷۸ متوقف شد و توقف جنبش دانشجویی یعنی توقف مردم و جنبش سبز. این دلیل توقف جنبش سبز است.


مدل من برای رهبری جنبش سبز نه مدل لنینی«حزب پیشرو» نه مدل «هرمی» رهبر کاریزماتیک بلکه مدل «جنبش پیشرو، جنبش پیرو» است. جنبش دانشجویی(ونه تشکل های دانشجویی)برخلاف حزب تحت سلطه و کنترل دولت نیست(لااقل خیلی کمتر از بقیه) و بنابراین بهترین کاندید برای رهبری جنبش سبز است. یک جنبش فراگیر به رهبری فراگیر نیازدارد و از آنجا که جنبش سبز بر پایه یک ستیزطبقاتی نیست تنها جنبش دانشجویی می‌تواند آنرا نمایندگی کند. از طرف دیگر برخلاف روشنفکران مشروطه ، جنبش دانشجویی با مردم رابطه مستقیم و بی‌واسطه دارد و برخلاف فقهای مشروطه، رابطه‌اش با مردم انتقادی است نه عوام پروری. جنبش دانشجویی، بهترین کاندید برای عبورحرکت‌های رهایی بخش ملی از پارادایم«عروسک و کوتوله» است. جنبش دانشجویی نباید به انتظار کسانی بنشیند که خود باید رهبری شوند.

جنبش دانشجویی(جنبش پیشرو) باید به عنوان رهبری«در خود»جنبش سبز( جنبش پیرو)، «برای خود» شود. این مستلزم «آگاهی» از مسئولیت تاریخی‌ای است که حداقل پنجاه سال است بر دوش او گذاشته شده: رهبری عموم ملت ایران(نه یک طبقه یا صنف خاص و..) به سوی آزدای و عدالت اجتماعی. با پدید آمدن این «خودآگاهی تاریخی» است که جنبش دانشجویی می‌تواند مبارزات صد ساله این ملت را به فرجام برساند. اولین گام در این راه ، انحلال تشکل های دولت ساخته (" انجمن اسلامی") وآفرینش تشکل های مستقل و خودآئین خویش است.

No comments:

Post a Comment

http://www.balatarin.com/users/marcos/links/submitted